میروم من سوی عشقی دیگر
میروم تا که فراموشت کنم
میروم تا این غبار سرد را
از درون قلبم من بیرون کنم
میروم من چه تلخ و گریان
از این دیار باید گریختن
از این دیار بی مهری و سیاه
باید هرچه زودترمن پرکشیدن
باید روم که تورا ای نیاز سرد
از درون قلب و دلم بیرون کنم
میروم من سوی عشقی دیگر
گرچه او با دلم اینگونه کند
ومن میدانم که دوستم ندارد
و من میدانم که دوست داشتی مرا
و من میدانم که از ترس گریختی
از ترس زندگی و آینده ی تباه
و من این عشق را هرگز نخواهم
و من راه خود را پیش گرفتن
و من میروم سوی دلیلی
بر شعر های تازه بر قلب وروانم
و تو ای عشق کهنه ای یاردلدار
تو که از درونم پر کشیدی
میروم تا کهنه تر سازمت اینبار
با عشقی تازه از رنگ غمینی
میروم من سوی عشقی سرد رنگ
که هرگز من...دلم را نپذیرد
میروم تا که شوی تو نمونه
تو ای عشق کهنه و بی وفای من
میروم من سوی عشقی دیگر
میروم تا که فراموشت کنم
میروم تا در درونم مرده شی
میروم تا من دگربار نشکنم
من او را دوست دارم چون مرا
دوست ندارد همچو تو دیوانه وار
تا که دیوانه نگردد این دلم
مثل روزهای قبل از پارسال!
آه که چه دورانی............
تو بودی برایم عشق دلخواه
تو من را شکستی شکستی
تو من را هزاربار هزاربار
من برایت یک عشق کودک
تو برایم بودی سرپناهی
من برایت یک نیاز گرم
تو برایم امیدی امیدی بودی
تو رفتی من هم میروم باز
که کنم ان دوران را فراموش
تو را از قلبم من بیرون کنم باز
اگر باز نیاید خیال اغوش
آه من میروم میروم من
میروم تا دیگری را دوست بدارم
میروم تا خموش و خسته بماند
در درونم صدای عشق و فریاد
من نخواهم برای کسی گفتن
آن روزگارها...آن روزگارها
وعشق من آن عشق دلخواه
روزی شود مانند تو کهنه
من دگر سنگ شدم چون سنگ دیدم
در درون قلب های این زمانه
میروم من سوی عشقی دیگر
گرچه او با دلم اینگونه کند
و من میدانم که دوستم ندارد
و من میدانم که دوستم ندارد
و من میدانم که دوست داشتی مرا
و میدانم که گذشته بوده و دریغ......
تو هم اکنون فراموش کرده ای......
تو هم اکنون فراموش کرده ای......
/به سارا/
هانیه تاریخ سرودن:18/10/89